ازدواج اجباری

#پارت20

جیمین لبای ات با دستمال پاک کرد
جیمین : پاشو ، پاک کردم لباتو .
ات : مرسی 🥺🙂
جیمین : فک نکن عاشقشت شدما .
ات : من هیچوقت فکرشو نمیکنم
چون میدونم عاشقشم نمیشی

جیمین : این حرفا بسته .
گرسنته ؟
ات : ا..اره🥺
جیمین : میخای برات پاستا درست کنم‌؟
ات : اره...اره..اره..

جیمین : پاشو لباساتو عوض کن بیا غذا بخوریم..
ات با ذوق شوق رفت

ات ویو : رفتم یه دوش گرفتم یه ارایش ملایم کردم و یه لباس مشکی پوشیدم و رفتم پایین ..

جیمین ویو :
وقتی داشت از پله ها میومد پایین
لباس سک..سیش تحریکم میکرد
خیلی خوشتیپ شده بود ...
ات : س..سلام..
جیمین :
ات : حواست کجاست ؟
جیمین : ه..هیچی بیا بشین..
ات : مرسی ..
جیمین : کاری نکردم

ات : میتونم یه سوال بپرسم
جیمین : بپرس .
ات : چرا یه دفعهه باهام خوب شدی ؟
جیمین : انقد زر نزن غذاتو بخور
ات : باش.

ات : امم..چه خوشمزست ...
دستت درد نکنه
جیمین : خواهش میکنم

ایفون زنگ خورد و جیمین رفت وا کنه
جیمین : بله ؟
یونا : منم یونا وا کن اوپا ..
جیمین : چی..بیاتو..
ات : کیه ؟
جیمین : یونا ..

ات ویو :
یه دفعهه دیدم که یونا با گریه داره میاد بالا ..
یونا : اوپا..حق‌..حق..درو وا کن ...اوپا...حق..
جیمین : یونا ..چیشده ..بیا تو ..
یونا : اوپا..حق‌‌..این زنیکه ات هم من هم تورو بازی داده ..
جیمین : منظورت چیه ؟
یونا : بیا این عکس و فیلمو نگاه کن

جیمین ویو :
دیدم که توی عکس ات تو بار بوده و با لباس زیر داشته با مردا میرقصیده .
توی فیلم هم داشته میگفته بخاطر پول باهاش ازدواج کردم که مال اموالشو بالا بکشم ..
جیمین : که اینطور؟

لایکککککک کنیددد❤🥲
دیدگاه ها (۵)

ازدواج اجباری

عشقـ/مـافیایی

وایی تنکیو ۸۰تایی شدیمـ♡ الـان براتون پارتـ میزارمـ✨

هاـی گودـید؟ من اومدمـ خوشـ اومدمـ✨👑

جیمین فیک زندگی پارت ۷۲#

خون آشام من My vampire 🦇 Part 15ات: پدرسگ عنتر بزنم بمیره ای...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط